همه میتر سند 

همه میتر سند؛ اما من و تو  

به چراغ و آب و آینه پیوستیم 

و نترسیدیم 

سخن از پیوند سست دو نام 

و هم آغوشی در اوراق کهنه یک دفتر نیست 

سخن از گیسوی خوشبخت منست 

با شقایق های سوخته بوسه تو 

وصمیمیت تن هامان؛در طراری 

و در خشیدن عریانیمان 

مثل فلس ماهی در آب 

سخن از زندگی نقره ای  آوازایست 

 که سحر گاهان فواره کوچک میخواند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد