خراب

فرسوده پای خود را چشمم به راه دور


تا حرف من پذیرد آخر که زندگی


رنگ خیال بر رخ تصویر خواب بود


دل را به رنج هجر سپردم ولی چه سود


پایان شب شکوه ام

صبح عتاب بود


سهراب سپهری

دلهره

دلهره ی زنده ماندن



زندگی را،


از یاد می برد