هیچوقت نمی توانی چیزی را که قرار است از دست بدهی
نگه داری
فهمیدی؟
تو فقط قادر هستی چیزی را که داری
قبل از آنکه از دستت برود عاشقانه دوست داشته باشی.
زندگی یه معماست........................
هرچی جلوتر میری میفهمی که زندگی ارزش اینهمه قصه و دوندگی و نداره
اگه به عقب برگردم فقط یه کار می کنم اونم اینه که یاد بگیرم که دنیا ارزش نداره
همه از فعل حال رضایت ندارن همه دنبال فردان
رفتن هم همیشه بد نیست ...
گاهی رفتن بهتر است. گاهی باید رفت ...
باید رفت تا بعضی چیزها بماند ...
اگر نروی هر آنچه ماندنیست خواهد رفت ...
اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند ...
گاهی باید رفت و بعضی چیزها که بردنی ست با خود برد ...
مثل یاد، مثل خاطره، مثل غرور ...
و آنچه ماندنیست را جا گذاشت، مثل یاد، مثل خاطره، مثل لبخند ...
رفتنت ماندنی می شود وقتی که باید بروی، بروی ...
و ماندنت رفتنی می شود وقتی که نباید بمانی بمانی ...
برو و بگذار چیزی از تو بماند که نبودنت را گرانبها کند ...
برو و بگذار پیش از اینکه رفتنت دردی بر دلی بنشاند، خاطره ای پر حسرت
شود ...
برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوش دل کسی که شکستن غرورت برایش ...
از شکستن سکوت آسانتر باشد ... عشقت را بردار و برو ... خوب برو ...
زیبا برو ...
اکثریت مردم زندگی می کنند، بی آنکه نیازی داشته باشند به این که بدانند چرا؟
دراین ها ،زندگی کار خویش را می کند، و می داند که چه می کند، و هرگز از آنها نمی
پرسد که دوست می دارید یا نه،طرح دیگری را می پسند،این ها، وسایل جاندار طبیعت اند و
از وسیله کسی نظر نمی خواهد،واقلیتی هستند که می خواهند بدانند، وگاه بی گاه گریبان
زندگی را می چسپند که:تو چه ای ؟چه میجوی؟کجا کی روی؟بالاخره چه؟ با ما چه کار
داری؟...........................